+3
نوشته شده توسط : پریسا
جدیدن سردردای سگی میگیرم....

جدیدن خیلی فک میکنم....

دیگه زیادی فک میکنم...

اونقد ک هاج وواج شدم،بقیه واس چی اینقد میدوئن اینور اونورو وکارمیکنن ودرس میخونن واینا...

عادت کردم هرکی هرچی ازم میپرسه برگردموبگم :خو

چون واسم مهم نی...

خوب.نیس دیگه.

جدیدن فرو رفتم تو باتلاق تنهایی خودم.واین عالیه....عالیه چون ازهمه بریدم!

داغون وعالی....

شدم فقط نسترن!

عاشق وختاییم ک تو اتوبوس تنها نششتمو بیرون داره بارون میاد...

من با ی جهش میپرم بیرون و سرتاسر خیابونو،تواون سرمای سگی،قدم میزنمو دونه های بارون ب شونه ها و

دستام میخوره...نگا ک میکنم همه دارن بدو بدو میزن طرف تاکسیا ک زود برسن خونه هاشون!


ولی من نع...هیچکس جلو و پشت سرم نیس.شروع میکنم بلند بلندخوندن ی آهنگ قدیمی...از اونا ک مال

عهدبوقه!و چقدبااین حال میکنم ک اهنگه مال دوران دایناسوراس...ریزریزمیخندم و بارون صاف میره تو چشمم و

تا مغزم میسوزه.کرکر میزنم زیرخنده و دستمو از تو جیبم میکشم بیرون و کلی ب دنیا فحش ناموسی میدمو

چشممو میمالم...


یکم سرعت میدم...ازسرماخوردگی متنفرم


بازهی فک میکنمو هی سردرد سگی میگیرم..هی فکر...هی سردرد...هی بارون...هی یاد چشمای آدمای

مختلف میافتم...ازاینکه عاشق نیسم چندشم میشه...بارون موهامو کامل خیس کرده و ب پوست سرم

میرسه....سردرده بدجور پاچه مغزموگرفته.....ب پرچمای خیس امام حسین نیگا میکنم.....من

ب کجای این دنیا رسیدم.....کجام بین این ادما....کجام...





:: بازدید از این مطلب : 578
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 27 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: